خداوند به يکي از پيامبران بني اسرائيل وحي کرد که مردي از امت او سه دعايش نزد من مستجاب است . پيامبر آن مرد را از اين مطلب آگاه ساخت . مرد نيز پيش همسر خود رفت جريان را به وي نقل کرد زن اصرار کرد که يکي از دعاها را درباره ايشان انجام دهد. مرد هم پذيرفت .آنگاه زن گفت از خدا بخواه من از زيباترين زنان باشم .مرد دعا کرد زن زيباترين زمان خود گشت . چندان نگذشت شديدا مورد توجه پادشاهان هواپرست و جوانان ثروتمند و عياش قرار گرفت .به شوهر پير و فقير خود اعتنا نمي کرد و روش ناسازگاري و بدرفتاري را به همسرش در پيش گرفت .مرد مدتي با او مدارا نمود هنگامي که ديد روز به روز اخلاق او بدتر مي شود ديگر رفتارش قابل تحمل نيست ، دعا کرد خداوند او را به صورت سگي درآورد و دعا مستجاب شد... پس از اين ماجرا فرزندان آن زن دور پدر جمع شده گريه و ناله کردند و اظهار مي داشتند مردم مرا سرزنش مي کنند که مادرمان به صورتي سگي در آمده و از پدر خواستند مادرشان بصورت اوليه بازگردد و مرد نيز دعا کرد. زن به حال اول بازگشت . و بدين گونه سه دعاي مستجاب آن مرد هدر رفت .